تا حالا آدمهایی رو دیدید که به خرج بقیه زنده اندآدمهایی که بدون دیواری که بهش بپیچند بدون چوب قیم نمی تونن بایستن

آدمهایی که توی از خود مایه گذاشتن برای از خود خ ایه نگذاشتن استادندآدمهایی که حین مایه های زیادی که از خودشون میذارن البته فقط از راه زبون و نه از راههای سخت تر انقدر دور میرن که سر از تملق و لوسی منزجره کننده ای در میارن!

من این جور آدمها رو دیده ام

دیدن که سهله باهاشون زندگی کرده ام

انسانهای فرومایه ای که موقع عمل بسته ترین دستها رو دارند و موقع سخن چرب ترین  زبانها رو.

دیشب یه آدم فرومایه به یه آدم بلند نظر محض ابراز فروتنی داشت می گفت: وای فلانی هدیه ای که بهت داده ام چقدر ناقابل و کوچیک و بی اهمیته .هیچی نیست اصلاوای وای وای

خانم بلندنظر حرص خورد حق هم داشت این نه فروتنی که فرومایگی بود! بعد از مکثی گفت: کاغذ خریدشو بده اگه خواستم یکی خیلی سنگین ترش رو بخرم بتونم درباره وزنش کلاه سرم نذارن

اما این دلش رو آروم نکردخواست به فرومایه درس عملی داده باشه.تو مایه های خودتو جمع کن بابا! اگه میدونی هدیه ای که بهم دادی خیلی کمه چرا دادی؟ چرا وقتی دارم ازش استفاده می کنم این طوری می کنی؟ غرضت چیه؟ خودت سبکی منو سبک می کنی ؟

هدیه را برگرداند! گفت این باشه برای دختر خودت .

و من اون کسی بودم که باید خودم رو جمع می کردمانقدر برخورد با مضمون خودت رو جمع کن پر انرژی بود که الان اینجا توی این محیط خودم رو جمع کرده ام عین یک گلوله و می خوام من بعد خانم تر باشمکمتر حرف بزنم جمع کنم خودم را اصلا


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها